چیکار کنیم اگه وزنمون استاپ کرد؟

اول از همه دوباره تاکید کنم که من پزشک یا متخصص تغذیه نیستم. هر چیزی اینجا می نویسم از تجربیات خودم بوده و لزومن شاید علمی نباشه و احتمالن نتیجه مشابهی هم برای هرکسی نخواهد داشت. 

دوم اینکه به نظرم قبل از شروع کاهش وزن یه سر دکتر برید و بهش بگید که می خواین شروع به رژیم و کاهش وزن کنید و ازش بخواهید براتون آزمایش خون کامل و اگر که سابقه مشکلات هورمونی دارید آزمایش هورمونی براتون انجام بده که ببینید اگر جایی مشکلی وجود داره که باعث اختلال در روند کاهش وزنتون در آینده می شه درمانش کنید. مخصوصن تیرویید و ویتامین D رو بگید جز آزمایشتون باشه. ما ایرانی ها اصولن همه کمبود ویتامین D داریم. یکی از مهمترین ویتامین ها که نقش بسیار بزرگی در پیشگیری از سرطان و بیماری های دیگه داره. همه ویتامین ها مهم هستن اما کمبود ویتامین D می تونه خطرناک باشه. هم قرصهاش هست هم آمپولش. آمپولش رو اگه بزنید چون دوزش بالاست و سیصدهزار هست ماهی یکبار باید تزریق بشه و اگه قرص با دوز پنجاه هزار استفاده می کنید هفته ای یک بار (ترجیحن با غذا خورده بشه) و اگر دور پنج هزار استفاده میکنید روزی یکی. من خودم آمپولش رو می زنم چون یادم می ره قرص بخورم. فقط یادتون باشه سر از خود ویتامین D نخورید چون هر چیزی خوبی زیادش مضر خواهد بود. حتمن با دکتر مشورت کنید. من خودم از وقتی فهمیدم ویتامین Dام پایین هست و شروع به درمان کردم همون دو تا دونه مویی که ازم می ریخت هم دیگه نمی ریزه.


خب بریم سر اصل ماجرا یا همون شوک های معروف! من از روی تجربه ی بارها و بارها کاهش و افزایش وزنی که طی بیست سال گذشته داشتم متوجه شدم که روی یک سری از وزن ها گیر دارم! مثلن یکی وزن 60 هست، اون یکی وزن 64 هست و یکی دیگه 71 و تازگی ها هم فهمیدم که وزن 54 هم همین مساله رو برام پیش میاره. مشکل اینجاست که اگر بخوام ازشون رد بشم و برم بالا و وزن زیاد کنم طول می کشه و بالعکس اگر بخوام وزن کم کنم طول می کشه تا ازش بیام پایین تر یا به قول معروف روشون استاپ می کنه بدنم! حالا این شوک ها به دو درد می خورن! یکی برای پشت سر گذاشتن این وزن های گیر (اسم از خودم ساختم همین الان!!) یا برای مواقعی که با وجود رعایت رژیم و برنامه غذایی و ورزشی تون وزنتون تکون نمی خوره و پایین نمیاد! یک: بدن با بدن فرق میکنه! یک عده هستن مثل من که مثل آب خوردن وزن زیاد می کنم و به همون منوال راحت هم وزن کم می کنن. یک عده هم هستن که ماهی به زور یک کیلو وزن کم می کنن. بازم تاکید می کنم که اول از طریق دکتر پیدا کنید که دلیل سخت وزن کم کردنتون چی می تونه باشه. اگر مشکل جسمی و هورمونی نداشتید صبور باشید. ممکنه بدن شما روند کاهش وزنش به کندی صورت می گیره. چیز مهم دیگه ای که اهمیت داره و خیلی هم اهمیت داره اینه که به روتین عادت نکنید! چه توی رژیم غذایی و چه توی ورزش! اگه بدن تون به برنامه همیشگیتون عادت کنه دیگه به درد نمی خوره! اینجاست که شوک ها وارد می شن! منظور از شوک تغییر در برنامه همیشگی تون هست. دو حالت داره. اگر که مدت هاست رژیم کم کالری دارید و حواستون خیلی جمع بوده و کم خوردید اما وزنتون ثابت مونده باید دو سه روز به خودتون مرخصی بدید و کالریتون رو ببرید بالا. حتی ممکنه یک کیلو هم چاق بشید اما بعد از دو سه روز اگه بتونید دوباره برگردید به برنامه قبل از شوک ، به احتمال خیلی زیاد از وزنی که استاپ کرده بودید پایین تر میاین و روند کاهش وزنتون ادامه پیدا میکنه. بالعکس اگه چند وقته که یکم برنامه غذایی رو سرسری گرفتید و زیرآبی دارید می رید باید واسه دو سه روز کمربندتون رو حسابی سفت کنید و کالری دریافتی رو بیارید پایین. من خودم یادمه اون دو شب ها از زور گرسنگی خوابم نمی برد اما به امید صبحانه فرداش بخوابید! من که خودم رو اینطوری گول می زدم. 


سعی کنید برنامه غذایی و ورزشی تون متغیر باشه که بدنتون بهش عادت نکنه. توی دوران کاهش وزن خیلی حواستون رو جمع کنید که زیرآبی نرید و تقلب نکنید. منو الان نبینید که همه چی میخورم (کم البته). دوران کاهش وزنم واقعن مراقب بودم. اما می تونم این اطمینان رو بهتون بدم که بعد از کاهش وزن و رسیدن به وزن دلخواه و با اعتماد به نفسی که به خودتون در تغییر لایف استایلتون پیدا کردید می تونید چیزایی که هوس کردید رو بخورید. 


یه چیز دیگه اینکه من برای خودم روتین روزانه دارم. یک سری مواد غذایی سالم و مورد نیاز برای بدن رو سعی میکنم هر روز بخورم. اینکار هم به برنامه غذایی روزانه نظم و ترتیب می ده هم باعث می شه بخش اعظم کالری تخصیص داده شده ی روزانه با مواد سالم پر بشه و احساس سیری داشته باشید. (نذارید گرسنه بشید هیچوقت! تعداد وعده های غذایی رو بیشتر اما حجمش رو کم کنید). به طور مثال من روزی یک تکه شکلات تلخ می خورم حتمن. آجیل غیر بوداده شده و خام می خورم به مقدار کم. آجیل ها اگه شور و بو داده نباشن معدن خوبی برای چربی های مورد نیاز بدن هستن اما به علت کالری بالایی که دارن باید در خوردنشون تعادل رو نگه دارید. موز حتمن یکی می خورم در طول روز. سعی می کنم آواکادو بخورم (می دونم پیدا کردن آواکادو توی ایران سخته اما می تونید جانشین های بهتر براش پیدا کنید (برای اینه که می گم خودتون باید شروع کنید به تحقیق کردن و خوندن سایت های سلامتی ) به طور مثال من سایت http://www.coca.ir  رو پیشنهاد می کنم. هزار تا مطلب به درد بخور برای تغییر لایف استایل و کاهش وزن و ورزش به همراه هزار جون مطلب جالب دیگه می تونید پیدا کنید. عضو وب سایتشون بشید تا هر شب مقاله ها رو به ایمیلتون بفرستن. 


با آرزوی موفقیت برای همه تون

تجربیات من - قسمت اول


اول از همه اینکه قالب و گرافیک وب سایت داره طراحی می‌شه و احتمالن تا یکی دو هفته دیگه سر و شکل و ظاهر اینجا حسابی خوشگل خواهد شد. دوم اینکه احساس کردم بهتره هر چه زودتر توی سه چهار تا پست طولانی تجربیاتم رو اینجا بنویسم که بعد سر فرصت و بدون اینکه فشاری روم باشه این نوشته‌ها رو دسته بندی کنم تا کار حرفه‌ای تر باشه. سوم اینکه غلط‌های تایپی رو فردا می‌گیرم. چهارم اینکه کامنت‌ها رو باید دونه دونه تایید کنم که دیده بشن. راهش چیه که بدون تایید من کامنت ها پابلیش بشن؟ (واقعن الان از خستگی حوصله گوگل کردن ندارم. همینطوری توی قسمت ادیت خود وردپرس هم آپشنی براش پیدا نکردم. اگه که راهش رو میدونید برام کامنت بذارید لطفن)
منم مثل خیلی از شماها بارها در طول زندگیم رژیم گرفته بودم ولی همیشه توی نگه‌داشتنش با شکست مواجه شدم. حتی در مورد من این نکته صادق بود که آستانه اراده‌ام برای رژیم خیلی بالا بود. یعنی مثلن وقتی به کمترین وزنی که تونسته بودم بهش برسم که ۵۸ کیلو بود می‌رسیدم و دوباره شروع می‌کردم به چاق شدم نمی‌تونستم زود جلوی اضافه وزنم رو بگیرم. ولش می‌کردم تا می‌رسید به ۷۰ کیلو. و یهو سر ۷۰ کیلو به خودم میومدم که دیگه بسه! که خب ۱۲ کیلو وزن کم کردن خیلی سخت‌تر و وقت‌گیر تر از ۵ یا ۶ کیلو اضافه وزنه. حالا ضرر و زیانی که به خودم و بدنم در طی این اضافه وزن‌ها و کم کردن ها توی بازه ۱۵ تا ۲۰ کیلو می‌زدم به کنار! در نتیجه اگر شما هم مثل من منتظرید که حسابی کار از کار بگذره تا به صرافت اصلاحش بیوفتید این کار رو نکنید. به محض اضافه کردن یک تا دو کیلو به فکر کم کردنش باشید و نذارید کنترل کار از دست‌تون در بره.
حدودن دو سال پیش که تصمیم گرفتم دوباره وزن کم کنم با خودم عهد کردم که این دیگه بار آخره. به هر حال سن هرچقدر بالاتر که می‌ره وزن سخت‌تر پایین میاد و از طرفی هم سوخت و ساز بدن کمتر می‌شه. یادم میاد دفعات قبلی دیسیپلینی که در دوره رژیم رعایت می‌کردم فقط محدود به همون دوران بود. یعنی ته ذهنم منتظر بودم که به وزن دلخواهم برسم و بعد دوباره با خیال راحت برگردم به لایف استایل اشتباه گذشته و پرخوری و ناسالم خوری. اتفاقن همین طرز فکر باعث می‌شد توی مدت رژیم بهم سخت بگذره چون ذهنم می‌دونست که الان تحریمه و منتظر بود که رژیم تموم بشه. انتظار هم آدم رو خسته می‌کنه.
در نتیجه این بار به خودم گفتم این روش زندگی رو باید تا آخر عمر بپذیرم مثل یه دوست و همراه. که دیگه به زبون خودمونی تا آخر عمر قراره همین آش و همین کاسه باشه نه فقط برای دوران محدود رژیم. پس بهتره باهاش کنار بیام و سعی کنم ازش لذت ببرم نه اینکه منتظر باشم و روزها رو بشمرم تا رژیمم تموم بشه! پس شما ها هم همین اول کار بهتره که سنگ‌هاتون رو با خودتون وا بکنید و لایف استایل‌تون رو برای همیشه عوض کنید.
من آدم تنبلی بودم. هیچوقت ورزش جایی توی زندگیم نداشت. حاضر بودم گرسنگی بکشم توی رژیم اما با ورزش کالری نسوزونم. این بار هم همینطور بود. ورزش رو تقریبن از زمانی که به وزن دلخواهم رسیدم تازه شروع کردم که پیشنهادم به شما اینکه که برای رسیدن به بهترین و سریع‌ترین نتیجه باید رژیم و ورزش همزمان با هم انجام بشه. هدف فقط لاغر شدن نیست. هدف خوش‌هیکلی و خوش‌فرمی هم هست که فقط با ورزش به دست میاد.
یه چیز دیگه که دفعات قبلی توی رژیم ها منو خسته می‌کرد و از ادامه مسیر باز می‌داشت رژیم با برنامه روزانه‌ بود. اینکه مثلن شنبه برای صبحانه فلان قدر از فلان چیز و ناهار بیسار مقدار از گوشت یا سبزیجاتی که به فلان طریق طبخ شده باشن تا آخر! اینکه ملزوم بودم برای رسیدن به هدف دستورات رژیم رو برای ماه‌ها قدم به قدم و با دقت دنبال کنم برای من عملی نبود و سر یک هفته خسته می‌شدم و شروع می‌کردم به تغییرات توی رژیم که باعث می‌شد به هدفم دیرتر و سخت‌تر برسم. پس این بار تاکتیکم شمردن کالری بود. (سیستم پوینت ویت واچر هم ظاهرن خیلی خوبه اما من باهاش آشنایی ندارم. لطفن کسانی که آشنا هستن باهاش بیان از تجریبات‌شون بنویسن). خلاصه اپلیکیشن لوز ایت (Lose it) رو روی موبایلم نصب کردم که بانک اطلاعاتی کاملی از مواد غذایی داره. هم به این صورت که می‌شه بارکد محصولی که دارید می‌خورید رو اسکن کنید و مقدار کالریش رو بر اساس میزانی که ازش خوردید بهتون می‌ده که با وارد کردن جز به جز چیزایی که از صبح خوردید می‌تونید آخر شب جمع کل کالری‌های مصرفی‌تون رو مشاهده کنید. ابزارهای کمکی دیگه‌ای هم مثل وارد کردن ورزش یا تحرک روزانه‌تون هم داره که من عملن چون ورزش نمی‌کردم به دردم نمی‌خورد. موقعی که اپلیکیشن رو اجرا می‌کنید برای اولین بار ازتون قد، وزن فعلی سن و جنسیت رو سوال می‌کنه و همینطور وزن هدف رو و اینکه در طول هفته چند کیلو می‌خواید کم کنید که بر اساس این‌ها براتون محاسبه می‌کنه که این آدم با این وزن با این سن و جنسیت برای رسیدن به این وزن با احتساب اینکه هفته‌ای انقدر کیلو می‌خواد کم کنه در طول روز به چند کالری نیاز داره. یه چیز دیگه هم که توی ذهنتون داشته باشید اینه که درسته پشت تمام محصولات غذایی نوشته که محاسبات بر اساس روزانه ۲۰۰۰ کالری هست اما واقعن برای منی که تحرک روزانه‌ام در حد فعالیت های روتین دانشگاه و خونه بود حتی همون ۲۰۰۰ کالری که به صورت میانگین برای آدم‌ها محاسبه شده زیاد بود. الان که از دستگاه فیت بیت استفاده می‌کنم (توی یه پست جداگونه در این مورد توضیح می‌دم) دارم عملن می‌بینم روزایی که ورزش نمی‌کنم بدنم با وزن فعلیم بیشتر از ۱۶۰۰ کالری نمی‌سوزونه. خلاصه اپلیکیشن برای من محاسبه کرد روزی ۹۸۰ کالری بیشتر اجازه مصرف ندارم. که من با آگاهی نسبت به عدم فعالیتم رسوندمش به روزی ۸۰۰ کالری. خوبی ورزش اینه که اگه ۳۰۰ کالری روزانه با ورزش بسوزونید می‌تونید اون رو وارد لاگ روزانه بکنید و ۳۰۰ کالری مازاد جایزه بگیرید که من این آپشن رو هم از خودم محروم کرده بودم.
صادقانه بگم که استفاده از اون اپلیکیشن تازه به من نشون داد که ای وای! چقدر نسبت به کالری دریافتی روزانه‌ام ناآگاه بودم. وقتی شروع کردم به وارد کردن جز به جز مواد غذایی که در روز می‌خودم و می‌دیدم هیچی نشده رسیدم به سقف ۸۰۰ کالری فهمیدم که این سالها به خیال خودم روزی ماکزیمم ۲۰۰۰ کالری (که بازم اون برای من زیاد بود) مصرف داشتم! مطمئنم که به صورت نرمال در روز بالای ۳۰۰۰ کالری مصرفم بوده. در مورد اینکه چطور می‌شه مثلن کالری قرمه سبزی رو اندازه گرفت برای من تنها راهش وارد کردن جز به جز مواد تشکیل دهنده اش بود. مثل میزان حدودی روغن، لوبیا، گوشت و برنج تا آخر. مسلمن خیلی دقیق در نمیاد اما آدم ایده کلی رو در موردش می گیره که به نظرم همون کافیه. ۱۰۰ کالری بالا پایین تر در روز تاثیر خیلی زیادی فکر نمی‌کنم روی نتیجه بذاره. نکته دیگه اینکه من بیشتر از دو سه هفته از این اپلیکیشن استفاده نکردم. من آدمی نیستم که خودم رو با جزییات خسته کنم. به محض اینکه فهمیدم ۸۰۰ کالری شامل چه چیزایی و چیا می‌شه و مواد غذایی که به صورت روتین بیشتر در طول روز استفاده می‌کنم چقدر حدودن کالری دارن دیگه از اپلیکیشن استفاده نکردم. 
خلاصه یکی دیگه از محسنات کالری شمردن در مقایسه با رژیم گرفتن طبق دستور و برنامه خاص این بود که من آدمی نیستم که بلند بشم تنها برای خودم غذای رژیمی درست کنم. شاید یه روز دو روز یه هفته اول این کار رو انجام بدم اما بعدش خسته می‌شدم و دیگه به اصل دستور رژیم وفادار نمی‌موندم. کالری شمردن خوبیش اینکه که می‌تونید از هرچیزی که توی خونه بقیه هم دارن می‌خورن شما هم به اندازه همون ۸۰۰ کالری (یا میزان کالری که برای خودتون در نظر دارید) دریافت کنید. (اگه من می‌گم ۸۰۰ تا دارم خودم رو مثال می‌زنم. لزومن شما هم نباید مثل من ۸۰۰ کالری در روز دریافت کنید. شرایط سنی قد وزن و میزان فعالیت خیلی مهمه در این زمینه). یه چیز دیگه اینکه درسته از هر چیزی که توی خونه درست می‌شد منم می‌خوردم اما تا جایی که سعی می‌کردم رژیمیش می‌کردم. مثلن اگه مامانم قرار بود ماهی ها رو سرخ کنه من سهم خودم رو می‌ذاشتم توی فر. یا تهدیگ و آب خورش که چرب بود رو نمی‌خوردم. خلاصه تا جایی که می‌شد سعی می‌کردم از هر چیزی قسمت‌های رژیمی ترش رو مصرف کنم و تاجایی که می‌شه مواد غذاییم رو با کالری کمتر دریافت کنم و مثلن پنیر کم چرب بخورم به جای پنیر معمولی. (وقتی شروع به کالری شمردن می‌کنید دیگه دلتون نمیاد میزان مجازتون رو با خوردن الکی چیزایی که شکم سیر کن نیستن اما کالری بالایی دارن به هدر بدید). در نتیجه من همه چی می خوردم. هم برنج هم گوشت هم نون هم شکلات هم آجیل هم میوه هم لبنیات اما جمع همه روی هم می‌شد ۸۰۰ تا ۹۰۰ کالری در روز. پس اینکه ازم زیاد سوال می‌شه که برنامه رژیم و دستور هفتگیم چیا بود من واقعن دستور خاص یا برنامه مدونی نداشتم. فقط کالری می‌شمردم.
بعدشم همه می‌دونید که رژیم یکی دو هفته اولش هست که خیلی سخته. بعد دیگه مقاومت بدن می‌شکنه و بهش عادت می‌کنید. مخصوصن اگه مثل من این شانس رو داشته باشید که زود وزن کم کنید (که البته از اون طرف هم من این قابلیت رو دارم که با یک روز زیاد غذا خوردن یک کیلو چاق بشم) و از اینکه دارید جمع و جور می‌شید امید و انگیزه می‌گیرید برای ادامه رژیم. پس کفش آهنی به پا کنید. هر کی از من می‌پرسه رمز موفقیتم چی بوده می گم رژیم، (امیدوارم ورزش برای شما در همون ابتدای کار) و اراده آهنین. هیچ راه میانبری مثل قرص یا چیزای دیگه جواب‌گو نیست به نظر من. هیچ چیز خوب و باارزشی توی زندگی راحت به دست نمیاد. و به نظرم همه این قرص‌های لاغری سواستفاده بیزنستی از خصلت راحت طلبی و تنبلی ما آدماست.
هشدار: اگر که تیرویید ندارید می‌تونید این پاراگراف رو نخونید!
این وسط بگم که من ۴ سال پیش هم متوجه شدم که تیرویید کم کار دارم. چیزی نبود که از بچگی داشته باشم و دیر متوجهش شده باشم چون هر سال برای چک‌آپ میزان هورمون تیروییدم رو هم اندازه می‌گرفتم. در نتیجه به محض اینکه فهمیدم تیروییدم کم کار شده (که این امر توی خانم‌ها خیلی شایع هست متاسفانه که دلیلش ظاهرن اینه که سیستم ایمنی بدن بر علیه غده تیرویید شروع به مبارزه می‌کنه و کم کم از کار می‌اندازتش (یه چیز دیگه داخل پرانتز اینکه من نه دکترم نه متخصص تغذیه. واقعن از من توقع نداشته باشید جواب همه سوال هاتون رو بدونم یا هر روش و راهی که من استفاده کردم لزومن بهترین و سالمترین ممکنه نبوده باشه. در نتیجه ازم انتقاد نکنید که دارم اطلاعات اشتباه می‌دم و ممکنه بقیه رو گمراه کنم. من فقط چون ازم بارها و بارها خواسته شده، دارم تجربیاتم رو با شماها در این مورد به اشتراک می‌ذارم). من با کمترین دوز داروی درمان تیرویید کمکار شروع کردم. هر دو تا خواهرهای من هم حدودن همزمان با من دچار تیرویید کمکار شدن و اونا هم با همون دوز دارویی من شروع کردن به درمان. می‌دونید که این دارو باید هر روز صبح ناشتا برای تمام عمر استفاده بشه. چیزی نیست که بدن بتونه ذخیره اش کنه برای روزاهای آینده. در نتیجه اگر تیرویید کمکار دارید خیلی مراقب باشید که هر روز قرص‌تون رو بخورید. تیرویید مثل مغز دوم بدن می‌مونه و عملکرد درستش برای بدن خیلی مهمه. این قرص نه تنها باید ناشتا مصرف بشه که حداقل تا نیم ساعت بعدش هم نباید صبحانه خورد و هرچقدر فاصله بین خوردن قرص تا موقع صبحانه بیشتر باشه اثرش بیشتره). من چون آدم منظم و حساسی هستم صبح‌ها ساعت ۶ که از خواب بیدار می‌شم ناخودآگاه اولین چیزی که به ذهنم می‌رسه اینه که پاشو قرص تیروییدت رو بخور! این کار باعث می‌شه تا زمان صبحانه خوردنم که معمولن حدود‌های ساعت ۹ یا ۱۰ صبح هست مقدار ساعت زیادی گذشته باشه که من دوست دارم به خودم تلقین کنم که این مراقبت‌ها و حواس جمعی‌ها بوده که باعث شده طی این ۴ سال میزان دریافتی قرص تیروییدم روی همون کمترین دوز باقی بمونه و بیشتر نشه. در صورتی که خواهر هام که می‌بینم لزومن هر روز قرص شون رو نمی‌خورن یا همزمان با صبحانه می‌خورن الان سه یا چهار برابر زمانی که تیروییدشون کم کار شد دارن دوز دارویی می‌گیرن. بعدشم فکر می‌کنم واسه ماهایی که تحت درمان هستیم و دوز دارویی مناسب دریافت می‌کنیم دیگه اینکه چاق شدنمون یا سخت وزن کم کردنمون رو بندازیم گردن تیرویید کم‌کار احتمالن درست نیست! (اگه دارم اشتباه می‌گم و هنوز با وجود دریافت منظم روزانه هورمن تیرویید، باز هم کم‌کاری ممکنه تاثیر دراماتیک بذاره روی اضافه وزن و یا سخت کردن کاهش وزن توی کامنت ها حتمن مطرح کنید). در نهایت هم فکر می‌کنم تلقین نقش عمده‌ای شاید این وسط بازی کنه. من هیچوقت تقصیر ها رو ننداختم گردن تیرویید کمکارم. در نتیجه فکر نکردم الان بدنم به خاطر تیرویید کم کار باید سخت وزن کم کنه!
یه چیز دیگه که خیلی مفید بود برای من وقتی که استارت رژیم رو زدم این بود که برای خودم هدف کوتاه مدت گذاشتم. من وقتی تصمیم به کاهش وزن گرفتم ۷۴ کیلو بودم با قد ۱۶۴. اگه همون موقع برای رسیدن به ۵۸ کیلو که هدف نهاییم بود نقشه می‌کشیدم هیچوقت نمی‌تونستم اراده‌ام رو برای این راه طولانی جمع کنم. پس ناخودآگاه اون موقع به خودم گفتم فقط ۵ کیلو کم کن چون رسیدن به ۶۵ کیلو برام مثل خواب و خیال بود چه برسه به هدف نهایی که ۵۸ کیلو بود. در نتیجه شروع کردم به رژیم و کالری شمردن. اون ۵ کیلو که کم شد به خودم گفتم خب حالا که به اینجا رسیدی تا ۶۶ هم برو بعد دیگه بسه! ۶۶ که شدم به خودم گفتم خب حالا ۶۳ هم می‌تونی برسی! بعد همینطور کم کم رسوندمش به ۵۸ و برای اولین بار توی عمرم به خودم جرات فکر کردن به وزن زیر ۵۸ رو دادم. (الان ۵۲ کیلو هستم و به مدت یک سال هم هست که وزنم رو تونستم به راحتی ثابت نگه دارم) در نتیجه شاید واسه شماها هم خوب باشه که از اولش شروع کنید به تعیین هدف های کوتاه مدتی که بدونید بهش می‌رسید. اینکه از اول بخواین هدفی رو تعیین کنید که دست نیافتنی باشه ممکنه وسط راه دلسرد بشید.
بقیه‌اش بمونه برای پست بعدی! یادم باشه باید در مورد راه‌هایی که برای آروم‌تر غذا خوردن و کلک‌هایی که به خودم می‌زدم که کمتر غذا بخورم بنویسم. (یه سری زیادی هم خودتون توی اینستاگرام زیر یکی از عکسا ترفندهاتون رو نوشته بودید که سعی می‌کنم توی پست بعدی اونا رو هم منتقل کنم به اینجا)
در مورد استاپ‌هایی که بدنم می‌کرد موقع رژیم و راه‌کارهام (شوک‌ها) باید بنویسم.
در مورد شاخص توده بدن یا همون بی ام آی که اصلن چی شد که من بالاخره به وزنی رسیدم که برای اولین بار توی زندگیم احساس کردم که دیگه چاق نیستم. چون همیشه روی ۵۸ کیلو هم بالاخره هنوز بعضی قسمت‌های بدنم به خصوص پاهام تپل‌تر بودن.
احتمالن یک عالمه‌ نکته‌های دیگه هم بهشون اضافه خواهند شد که الان از خستگی توی ذهنم نیست.
یه خواهش کنم؟ شماها هم سعی کنید توی بحث‌ها و سوال‌هایی که توی کامنت‌ها می‌شه فعال باشید و به من کمک کنید. چون لزومن من جواب همه سوال ها رو نمی دونم (مخصوصن اگه تخصصی باشن – که لطفن قبل از پرسیدن سوال هاتون اول اینترنت رو سرچ کنید اگه جواب خوبی براش پیدا نکردید اینجا بپرسید و امیدوارم که من یا بقیه بتونیم بهشون جواب بدیم )
دیگه اینکه می‌مونه از ورزشم بنویسم و چی شد که انگیزه پیدا کردم برای ورزش کردن.
من خودم آدم اهل رقابتی هستم. یعنی پای رقابت که وسط بیاد تمام تلاشم رو می‌کنم که پا به پای رقبام (کلمه رقیب اینجا لزومن معنی منفی نداره) تلاش کنم و ازشون کم نیارم. اصولن دست جمعی کاری رو انجام دادن به آدم انگیزه بیشتر می‌ده. منم از اواسط کاهش وزنم یکی از دوستام بهترین انگیزه‌ام شد وقتی از رژیم گرفتن به تنهایی خسته شده بودم. هر هفته با هم مسابقه داشتیم و وزن هامون رو توی فایل مخصوصی که برای این کار درست کرده بودیم وارد می‌کردیم و خیلی جدی کسی که می‌باخت باید شرط اون هفته رو به برنده می‌داد. در نتیجه فکر کنم شاید خوب باشه یه بخش مسابقه هم اینجا راه بندازیم که کسایی که رژیم هستن یا می‌خوان شروع کنن اونجا با هم رقابت کنن که بدونن تنها نیستن توی این راه و از هم انگیره بگیرن. (انار خانم باید در این مورد ازت کمک بگیرم که فایل لاگ رو درست کنم).
راستی الان همه از دراپ باکس استفاده می‌کنن؟ یا از گوگل داکس استفاده کنیم راحت‌تره؟
پس لطفن یادتون باشه اگه سوالی توی کامنت ها پرسیدید هر از گاهی دوباره بهش سربزنید ببینید من یا کس دیگه‌ای بهش جواب داده یا نه و یا ممکنه سوالی که شما دارید می‌پرسید رو کس دیگه‌ای قبلن پرسیده باشه و جواب گرفته باشه پس لطفن اول خودتون تحقیق‌ها و بررسی هاتون رو بکنید در مورد سوال های خاصی که دارید بعد اینجا مطرحش کنید چون صادقانه باید بگم که وقت و دانش من هم بسیار محدوده.
موفق باشید

تجربیات من - قسمت دوم


فکر می‌کنم بهتره این پست رو کاملن اختصاص بدیم به واژه و تکنیک‌های سلف کنترل یا کنترل نفس موقع غذا خوردن و اراده بیشتر!
من خودم از اون دسته آدم‌ها هستم (بودم) که مواقع ناراحتی یا افسردگی و خوشحالی زیاد (یعنی هروقت منحنی زندگی و روحیه‌ام روی خط صاف نبود) کنترل خوردن از دستم در می‌رفت و وحشتناک زیاد می‌خوردم. در مواقع افسردگی و ناراحتی همون زیاد خوردن باعث می‌شد از خودم بیشتر حالم به هم بخوره و حالم بدتر بشه که منجر می‌شد به زیادتر خوردن و همینطوری این چرخه باطل ادامه پیدا می‌کرد. زمان‌های شادی هم خیلی شیک خودم رو اینطوری گول می‌زدم که نوش جونت عزیزم. حالا که خوشحالی تا جایی که می‌تونی بخور و حالش رو ببر!! واسه منی که همیشه منحنی روحیه‌ام بیشتر سینوسی بوده تا ثابت این یعنی دوره‌های طولانی اضافه وزن!
اضافه وزنی که باعث شد تمام دوران خوش جوونی هیچوقت از بابت ظاهر و فرم هیکلم و لباس‌هایی که می‌پوشم راضی نباشم. اینکه از مهمونی رفتن لذت نبرم. از شلوار پوشیدن. از اینکه لباس‌هایی که دوست دارم رو نتونم بپوشم و خودم رو توی لباس‌هاس محدود و رنگ‌های تیره قایم کنم. (این وسط همین الان بگم این خوبه که آدم با ظاهر و فیزیک خودش در صلح و آرامش باشه ولی نباید تنبلی رو بهانه کنه و بگه همینه که هست! این کمپین‌هایی که الان سرتاسر دنیا راه افتاده برای آشتی با بدن خیلی خوبه اما من خودم به شخصه دارم می‌بینم که از وقتی که از فیزیک و فرم هیکلم راضی‌ترم چقدر کیفیت زندگی و روحیه‌ام بهتر شده).
مشکل اینجا بود که باور نداشتم منم می‌تونم خوش‌هیکل باشم چون از بچگی همه اطرافیانم برای اینکه بهم قوت قلب بدن می‌گفتن تو از بچگی تپلی و خوش خوراک بودی. بدن آدما با هم فرق می‌کنه و نباید از چاق بودن خودت انقدر عذاب بکشی. کسی از اطرافیانم بهم نگفت که اگه اراده کنی تو هم می‌تونی خوش‌هیکل و راضی‌تر باشی از خودت. که مشکل فقط ژنتیک نیست. مشکل لایف استایل اشتباه هم هست. الان یکی از چیزایی که گاهی باعث می‌شه حسرت بخورم اینه که یه آدم خوش‌هیکل و سالم، سی و سه سال زیر ذهن، فیزیک، عدم اعتماد به نفس و ناآگاهی یه آدم چاق پنهان شده بوده. حالا دارم می‌بینم که منم می‌تونستم با تغییر لایف استایلم دوران جوونی خوشحال‌تری رو سپری کنم. دارم می‌بینم که همیشه نهایتن فقط اعتماد به نفس رسیدن به وزن ۵۸ کیلو رو توی خودم می‌دیدم (که بازم بعضی قسمت‌های بدنم چاق می‌موند و بازم رضایت کامل از خودم نداشتم) و رسیدن به وزن ۵۳ کیلو با قد ۱۶۴ سانتی‌متر برام رویا و خواب و خیالی بود که مطمئن بودم برام عملی نیست. البته که هیچوقت دیر نیست و ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است. پس شما ها هم باورهای جاری اجتماع رو بندازید دور. اراده کنید و مطمئن باشید که اگر من و امثال من تونستن به هدف برسن شما ها هم می‌تونید. ممکنه به خاطر شرایط زندگی و اجتماعی متفاوت (مخصوصن برای کسانی که تنها زندگی نمی‌کنن و مجبورن برای بقیه افراد خانواده غذاهای متنوع‌تر و خوشمزه‌تری درست کنن و خودشونم سر همون میز با بقیه مشغول به خوردن بشن) این راه یکم بیشتر طول بکشه اما به قولی دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره! و دقیقن اینجاست که بازم واژه سلف کنترل معنای بیشتر پیدا می‌کنه. چون منم الان به جایی رسیدم که انقدر کنترل روی خودم دارم که حتی توی مهمونی ها و یا رستوران‌ها، ناسالم خوری نمی‌کنم. حالا چه بهتر که شما بتونید این لایف استایل سالم رو به کسانی هم که نزدیکتون زندگی می‌کنن انتقال بدید و سبب خیر برای اونا هم بشید.
از وقتی که شروع کردم به شمردن کالری گفتم که تازه آگاه شدم به اینکه چقدر این سال‌های گذشته بیشتر از حد نیاز روزانه‌ام مواد غذایی ناسالم و حتی سالم می‌خوردم (اینم یادتون باشه که سالم بودن غذا با میزان کالری دو تا چیز متفاوته! مثلن درسته که گردو چربی خوب داره اما کالریش بالاست و زیاد خوردنش چاق می‌کنه. یا مثلن درسته که میوه برای بدن مفید و سالمه اما کالریش بالاست و زیاد خوردنشون باعث چاقی می‌شه حتی اگه به نفسه به سلامت بدن صدمه نزنه). همین باعث شد به فکر پیدا کردن تکنیک‌هایی باشم که موقع غذا خوردن به کار بگیرم که زیاد نخورم. یکیش همین کالری شمردنه. وقتی می‌بینید که سقف کالری پایین و محدود در طول روز دارید مسلمن قید خوردن چیزایی که شکم سیرکن نیستن و فقط کالری بالایی دارن رو می‌زنید خود به خود. می‌بینید که واقعن ارزشش رو نداره و قبل از اینکه چیزی رو بذارید توی دهنتون یه بار دیگه بهش فکر  خواهید کرد که آیا ارزش خوردن داره یا نه؟ حتی شمردن کالری باعث می‌شه وعده‌های غذایی‌تون نظم بیشتری بگیره و وعده‌های الکی و غیر ضروری و اسنک‌های شکم پر کن و بی‌خاصیت این وسط ها حذف بشن. یه چیز دیگه اینکه من خودم از این مدل آدم‌هایی بودم که اگه شام رو کامل نمی‌خوردم (سالاد هم قبول نبودها! وقتی می‌گم کامل یعنی شامل نشاسته و گوشت) باعث می‌شد زود سردرد بگیرم و شب توی خواب پاهام ضعف بره و بپره. یکم تحمل کنید بدنتون عادت می‌کنه به عادت‌های جدید غذایی و باهاش کنار بیاد. یادتون باشه آدمیزاد مجبور که باشه از پس هر کاری بر میاد و هفتاد هزار تا جون داره!
تکنیک دیگه غذا خوردن با چنگال و توی بشقاب کوچیک بود. من خودم از اون دسته آدمایی بودم که انقدر تند غذا می‌خوردم که تا مغز بیچاره‌ام بیاد دستور بده که من سیر شدم و دیگه کافیه، من دو سه برابر بیشتر از میزان نیازم خورده بودم! در نتیجه شروع کردم به اینکه سر خودم رو موقع غذا خوردن به کارای دیگه هم معطوف کنم. می‌دونم همه می‌گن خوبه که وقت غذا خوردن آدم آرامش داشته باشه و توجهش به غذا خوردنش باشه اما اگه من با دل راحت می‌نشستم سر میز غذا دیگه بلند کردنم کار حضرت فیل بود! (الانم باز می‌گم که ممکنه روش‌هایی که من استفاده می‌کردم از لحاظ علمی و پزشکی و تغذیه مردود بوده باشن اما اینا چیزایی بود که به درد من خورد و چون شماها ازم خواستید دارم تجربیاتم رو اینجا فقط به اشتراک می‌ذارم. بازم بهتره که توی اینترنت بیشتر سرچ کنید و خودتون آگاهی و دانش‌تون رو در این زمینه بالاتر ببرید). اگه هنوز اعضا دیگه خانواده آمادگی اینو ندارن که رژیم و تغییر لایف استایل رو با شما شروع کنن خودتون راه‌هایی رو پیدا کنید که بتونید خودتون رو سر میزی که بقیه نشستن و دارن دولپی غذا می‌خورن کنترل کنید. پیشنهاد من اینه که تا وقتی از خودتون مطمئن نشدید که با نشستن سر میز کاملی که غذاهای پر کالری روش چیده شده می‌تونید از پس کنترل خودتون بربیاید سعی کنید غذاتون رو جداگونه بخورید. (برای بقیه اعضای خانواده توضیح بدید هدف جدیدتون رو و ازشون بخواین که شما رو کمک کنن و از اینکه غذا رو با اونا سر میز نمی‌خورید ناراحت نشن). منم خودم مواقعی که چند روز می‌رفتم به مامان و بابام سر بزنم باهاشون می‌نشستم سر میز غذا اما به محض اینکه جیره غذام تموم می‌شد بدون تعارف حتی اگه مهمون سر میز نشسته بود بشقابم رو بر می‌داشتم می‌بردم توی آشپزخونه و می‌ذاشتم توی سینک و آب پاکی رو می‌ریختم روی دست خودم و دیگه بر نمی‌گشتم سر میز غذایی که هنوز بقیه دورش مشغول به خوردن بودن! چون این عادت رو داشتم که با وجود سیر بودن بازم اگه سر میز می‌نشستم شروع می‌کردم به ناخنک زدن به بقیه غذاها! یه تکنیک دیگه هم که به دردم خورد این بود که همون اول میزان غذایی که باید می‌خوردم رو می‌کشیدم توی بشقابم و دیگه دوباره غذا نمی‌کشیدم چون می‌دونستم یکی از روش‌هایی که قبلن خودمو باهاش گول می‌زدم این بود که بار اول به خیال خودم برای اینکه کم بخورم مقدار کم می‌ریختم توی بشقابم و چون سیر نمی‌شدم به خودم می‌گفتم خب تو که کم خوردی (چون ذهنم رو گول زده بودم) پس اجازه داری یکم دیگه بکشی!‌و همین یکم یکم کشیدن ها توی بشقاب‌های باعث می‌شد زیاد از حد بخورم. اما وقتی مقدار غذای کافی اون وعده از همون اول توی بشقابتون باشه مغزتون باورش می‌شه که قراره سیر بشه و دیگه چشمش دنبال پورشن‌های کوچیک بعدی نیست.
راه دیگه‌ای که هنوزم استفاده‌اش می‌کنم اینه که اسنک‌های شیرینی که برای یک وعده خوردن در روز توی سبد غذاییم قرار دادم رو از نوعی انتخاب می‌کنم که نیازی به نگهداری توی یخچال نداشته باشن و به جای اینکه بیارمشون توی خونه می‌ذارم بمونن توی ماشین. سعی می‌کنم مواد غذایی ناسالم و چاق‌کننده رو حتی المقدور توی خونه و جلوی دستم نگه ندارم. اگه هم غذا زیاد بیاد توی رستوران می‌دونید که با خودم نمیارمش خونه (که خیلی مواقع یا سر از سطل آشغال در میارن یا الکی خورده می‌شن چون حیفه). یا همون موقع می‌برم می‌دم به هوم لس‌ها یا اگه خراب شدنی نباشن (مثل بقیه کیک مافین که زیاد اومده) می‌ذارم توی ماشین بمونه که روز بعدش با چای برای عصرونه بخورم. راستش الان هم دیگه چون در قید و بند غذا خوردن نیستم و آداب و رسوم و زرق و برق سفره و وعده‌های غذاییم رو کم کردم چون دیگه مزه غذا برام توی اولیت نیست. سالمی و سادگی بیشتر برام مهمه و بیشتر به این دقت می‌کنم که مواد لازم به بدنم برسه. دیگه اینکه سر و شکل و ظاهر و طعمش چطور باشه خیلی هم برام مهم نیست. بیشتر سعی می‌کنم با میز قشنگی که برای خودم می‌چینم خودم رو سر ذوق بیارم نه لزومن با غذای خوشمزه و چرب و چیلی و پرکالری. غذاهای ایرانی رو هم تا جایی که بتونم سعی می‌کنم رژیمی درست کنم مخصوصن بابت استفاده از روغن حسابی حواسم جمعه. (بازم این چیزا سلیقه‌ای هست و این متد برای من جواب داده و هر کس طبق سلیقه و روش زندگی خودش باید تکنیک‌هایی رو پیدا کنه برای کمتر خوردن و سالم خوردن و تغییر لایف استایل اشتباه).
الان هنوز هم بعد از خوردن چند لقمه غذا به خودم فرصت می‌دم و سر خودم رو مثلن با موبایل و عکس گرفتن از غذام و یا کتاب خوندن گرم می‌کنم که به مغزم فرصت بدم که ببینم دستور سیری می‌ده یا نه که معمولن هم دستور می‌رسه که دیگه سیرم و بقیه‌اش رو بذار برای وعده بعدی. اینکه وعده‌های غذایی‌ رو هم زیاد ولی کوچیک کنید بعد از اینکه به سلف کنترل برسید خیلی خوب جواب می‌ده. اما واسه من اون اوایل خیلی راه گشا نبود. ذهنم رو حریص‌تر و دله‌تر کرده بود و مدام احساس می‌کردم چون کم خوردم پس هنوز گرسنه‌ام و وعده‌های کوچیک به فاصله‌های چند ساعت منو راضی نمی‌کرد.
یه سری روش‌های کوچیک‌تر هم لابد به دردم خورده و هنوزم ازشون دارم استفاده می‌کنم اما الان توی خاطرم نیست اما فکر می‌کنم با این مثال‌ها تونسته باشید کلیت قضیه رو متوجه بشید و خودتون شروع کنید به پیدا کردن روش‌های کنترل نفسی که براتون بیشتر جواب می‌ده.
می‌دونم خیلی‌هاتون روش‌های مشابهی دارید پس لطفن توی کامنت ها با بقیه هم به اشتراک بگذاریدشون.
پست بعدی هم فکر کنم در مورد اینکه چی شد ورزشکار شدم بنویسم! الانم سعی می‌کنم تا جایی که می‌تونم کامنت‌ پست قبل رو جواب بدم پس اگر که کامنت گذاشته بودید دو سه روز آینده دوباره یه سر بهشون بزنید ببینید براش جوابی من یا کس دیگه‌ای نوشته یا نه. اگر هم جوابی نگرفته بودید احتمالن یا قراره سوال‌تون توی یه پست جداگونه جواب داده بشه یا خیلی کلی بوده و یا من دانشش رو نداشتم برای جواب دادن. 
این نوشته‌ توی کامنت‌های پست قبلی به نظرم خیلی خوب اومد. اینجا هم می‌ذارمش که بقیه هم شانس خوندش رو داشته باشن.

به نظرم قبل از هر اقدامى واسه لاغر شدن آدم باید بشینه و سنگهاشو با خودش وا بکنه و به این سوال که هدفم از لاغر شدن چیه جواب صادقانه بده، هر هدفى و جوابى که توش بازه زمانى باشه مثل ‘تو عروسى خواهرم خوش هیکل باشم ‘ یا رضایت یکى دیگه مد نظر باشه مثل ‘همسرم/ دوست پسرم گفته لاغر بشى خوشگل تر میشى’ بعد از یه بازه زمانى به شکست مى انجامه، نداشتن اراده یا دیسیپلین یا از وسط راه برگشتن یا بهونه تراشیهایى مثل ما ژنتیکى چاقیم، لاغر میشم زشت میشم، کمکاری تیروئید دارم، گرسنه بمونم غش میکنم ، ، وقت ندارم ورزش کنم و… همه و همه واسه اینه که واقعا از ته ته دلمون نمیخوایم لاغر شیم، یه هوس کوتاه مدت لاغر شدن داریم.

تجربیات من - قسمت سوم


خب! چی شد که من ورزشکار شدم؟
گفته بودم که قبلن توی زندگیم هیچوقت آدم ورزشکاری نبودم. همیشه ورزش کردن و فعالیت برام کار شاق و کسل کننده‌ای بود. گاهی ایران که بودم باشگاه می‌رفتم (بیشتر ورزش اروبیک) که اونم چون به چشم وظیفه می‌دیدمش نه تنها بهم خوش نمی‌گذشت که خیلی هم زود ولش می‌کردم. تقریبن تمام رژیم‌ها و کاهش وزن‌های طی این‌ سال‌ها فقط و فقط با کم‌خوری و رژیم بوده و دلیل اینکه هیچوقت حتی در کمترین وزن ممکن بازم از هیکلم راضی نبودم همین ورزش نکردن بوده. به طور مثال می‌تونم بگم که پارسال همین موقع‌ها که وزن فعلیم رو داشتم (یعنی حدود ۵۲)  از روی عکس‌ها دارم می‌بینم که خودم لاغر شده بودم اما پاهام هنوز چاق بودن. یعنی در واقع این کاهش وزن ۲۵ کیلویی کمترین تاثیر رو روی ظریف‌تر شدن پاهام گذاشته بود که در واقع پاهام همیشه اصلی‌ترین دغدغه من بودن برای کاهش وزن.

داستان ورزشکار شدن من هم از اینجا شروع شد که توی پست اول اشاره کردم که از اواسط رژیمم یکی از صمیمی‌ترین دوستام که خودش خیلی آدم دقیق، منظم و ورزشکاری هست بهم ملحق شد و به هوای رقابت با اون ادامه راه برام راحت‌تر گذشت. اون خودش از یه مچ‌بندی به اسم فیت بیت استفاده می‌کرد که یکم پایین‌تر بیشتر در موردش خواهم نوشت که عملکردش به چه نحوی هست و مزایاش چیاست. خلاصه اون دوستم دوران کاهش وزنش رو نه تنها رژیم داشت که ورزش هم می‌کرد اما من فقط رژیم داشتم. تا اینکه حدودن ۸ ماه پیش یه یک‌شنبه‌ای که رفته بودم بهش سر بزنم دیدم لباس ورزشی پوشیده و می‌خواد بره تریل (جاده‌های سربازی که برای پیاده روی و دوچرخه سواری طراحی شدن) راه بره. به من گفت میای بریم؟ منم از اونجایی که خیلی آدم اهل رقابتی هستم و نمی‌تونم نه بگم گفتم آره که میام! بریم! اما توی دلم داشتم به خودم فحش می‌دادم چون می‌دونستم نه بدنم آمادگی لازم رو داره و نه روحیه‌ام از ورزش کردن سرحال و خوشحال می‌شه. خلاصه که ترجیح می‌دادم اون روز باهاش برم یه کافه یا رستورانی جایی و معاشرت کنم و دوست نداشتم وقتم رو با ورزش و کاری که دوست نداشتم به هدر بدم و بدتر کسل بشم. رسیدیم سر جاده، ماشین رو پارک کردیم و از شانس بد من اول جاده سربالایی خیلی تندی داشت که یادمه با اینکه بدنم برای این کار آماده نبود اما واسه اینکه از دوستم کم نیارم پا به پاش بدون اینکه به روی خودم بیارم که چه فشاری داره بهم وارد می‌شه از سربالایی تند رفتم بالا و خوب یادمه که دهنم مزه خون گرفته بود. خلاصه به هر ضرب و زوری که بود یک دور کامل دور جاده رو پیاده روی کردیم و برگشتیم خونه. تجربه‌ای که لزومن خوب نبود و من رو مشتاق به ادامه ورزش کردن نکرد. تا اینکه روز تولدم که دو ماه بعدش بود همون دوستم عین دستگاه قدم شماری که خودش رو داشت رو بهم برای تولدم هدیه داد. دستگاهی که می‌تونم بگم مهم‌ترین نقش رو توی تغییر لایف استایل و ورزش کردنم داشت.
اینم همین اول بگم که صرف بستن اون دستگاه روی مچ آدم رو ورزشکار یا لاغر نمی‌کنه. اون دستگاه اگر که آدم اهل رقابتی باشید (چه با خودتون و چه با دوستان‌تون) انگیزه‌تون رو می‌بره بالا چون برای فعالیت هر روزتون هدف ست می‌کنید روش و خب آدم توی رودروایسی خودش یا دوستاش هم که شده سعی می‌کنه تمام تلاشش رو هر روز بکنه که به هدف‌های روزانه‌اش برسه. در نتیجه احتمالن خیلی از ماها توی خونه‌هامون تریدمیل داشتیم که یک ماه بعد از خرید تبدیل شدن به جالباسی. درنتیجه اگر که می‌دونید اینجور دستگاه‌های اندازه‌گیری بهتون تحت هیچ شرایطی انگیزه نمی‌دن و یا فقط ممکنه یک ماه اول انگیزه بگیرید و بعد بندازیدش یه گوشه ( که یعنی عزم‌تون رو برای ورزشکار شدن هنوز جزم نکردید) بهتون پیشنهاد می‌کنم که پول براش خرج نکنید.
حالا در مورد دستگاه براتون توضیح بدم بیشتر. (از همین اول هم بگم که مشابه این دستگاه رو برند‌های دیگه با کارکردهای تا حدی مشابه هم دارن. در نتیجه اگر که دوست دارید یکی از این‌ها رو تهیه کنید اول توی اینترنت حسابی برند‌های مختلف رو با هم مقایسه کنید و بعد تصمیم به خرید بگیرید. حالا آخر این نوشته لینک وب‌سایت این دستگاه و دو سه تا دستگاه مشابه دیگه رو هم می‌ذارم براتون)
فیت بیت در واقع یه دستگاه کوچیک هست که با دستبند روی مچ دست بسته می‌شه و کارش اندازه گیری قدم‌هایی که در طول روز راه رفتید، مسافتی که حرکت کردید، میزان کالری که بدنتون سوزونده ( حتی وقتی خواب هستید که بر اساس فرمول وزن سن و جنسیت اندازه گیری می‌شه)، میزان دقایقی که در طول روز فعالیت مداوم داشتید یا همون اکتیو مینت (چون این دستگاه تمام قدم‌هایی که در طول روز داشتید رو ثبت می‌کنه که شامل قدم‌ زدن عادی هم می‌شه اما می‌دونید که ورزش وقتی جواب می‌ده که ضربان قلب بالا رفته باشه و پشت سر هم باشه. (مثلن ممکنه توی یه روز به صورت عادی برای انجام کارای روزمره ده هزار قدم راه رفته باشید اما اکتیو مینت‌تون صفر باشه که خب بازم همون راه رفتن از هیچی بهتره اما لزومن نمی‌شه روش اسم ورزش کردن رو گذاشت) و خواب شبانه‌تون رو اندازه می‌گیره و بهتون روی نمودار نشون می‌ده که شب موقع خواب چه وقت‌هایی آروم خواب نبودید و تکون زیاد خورده بودید و کی از خواب بیدار شده بودید و همینطور آلارم ساعت داره که به جای اینکه روی موبایل آلارم ست کنید می‌تونید توی اپلیکیشن این دستگاه روی موبایلتون تنظیم کنید که صبح ساعت چند از خواب بیدارتون کنه که نحوه بیدار کردنش هم به این صورته که مچ‌بند روی دست‌تون ویبره می‌زنه و می‌لرزه که از آروم‌ترین رینگ تون موبایل هم آرامش بخش تره چون من خودم یکی از مشکلاتم با آلارم موبایلم اینکه که بعد از یه مدت از صدای شنیدن‌ آلارم صبح استرس بهم وارد می‌شه و طپش قلب می‌گیرم). کار دیگه‌ای که می‌کنه اینه که می‌تونید هدف تعیین کنید که روزی چند میلی‌لیتر آب بنوشید که باید دستی وارد اپلیکیشن موبایل بکنیدش. ( قاعدتن هنوز تکنولوژی اینکه اون دستگاه روی مچ‌دست بتونه خودش تشخیص بده که چقدر آب خوردید هنوز به وجود نیومده!!) و اینکه مثل بقیه اپلیکیش‌هایی که باهاش کالری رو اندازه می‌گیرین اینم یه بخشش مربوط به شمردن کالری هست که باید دستی خودتون میزان کالری مواد غذایی که خوردید رو وارد کنید و یه بخشی هم داره برای وارد کردن میزان فعالیت‌های دیگه‌ی روزانه که اونم می‌تونید خودتون وارد کنید که مثلن از فلان ساعت تا فلان ساعت با سرعت فلان قدر دوچرخه سواری کردم یا یوگا کردم یا هر چیز دیگه‌ای (تقریبن لیستش کامله) و دلیلش هم اینه که چون این دستگاه روی مچ دست بسته شده فقط وقتی که مچ دست توی حرکت کردن دخیل باشه (مثل راه رفتن دوییدن و از این قبیل ورزش‌ها) رو اندازه می‌تونه بگیره و مثلن اگر که دارید دوچرخه سواری می‌کنید ممکنه لزومن اندازه گیریش دقیق نباشه که اتفاقن خود وب‌سایتشون هم شعارش اینه که انتظار نداشته باشید تمام قدم‌ها و فعالیت‌هاتون به صورت کاملن دقیق و بدون خطا اندازه گیری شده باشه اما به طور مجموع می‌تونید مشاهده خوب و جامعی از وضعیت فعالیت روزانه‌تون داشته باشید که هدف اونه بیشتر).
حالا همه اینا به کنار به نظر من بهترین مزیت این دستگاه‌ها به نسبت اپلیکیشن‌های موبایل مثل مپ مای ران Map My Run که موقع راه رفتن یا ورزش کردن و دویدن یا دوچرخه سواری و غیره میاد براتون مسافت و سرعت ورزش کردنتون رو اندازه می‌گیره و مجانی هم هستن (ولی همیشه موبایل باید همراه‌تون باشه و لزومن خیلی هم دقیق نیستن) اینه که این دستگاه‌های جدید سیستم سوشال نتورکینگ دارن. یعنی دیگه خودتون تنها نیستید. لیست دوستانی دارید که اونا هم دارن از این دستگاه استفاده می‌کنن و می‌تونید هر روز ببینید که بقیه چقدر ورزش کردن و شما هم انگیزه بگیرید. مثلن خود من همیشه می‌گردم در سرتاسر دنیا آدمایی رو توی لیستم (به جز دوستای واقعیم یا مجازیم که می‌شناسمشون) ادد می‌کنم که همیشه یکی توی لیست از من بالاتر باشه که اون برام بشه انگیزه. اونجا می‌تونید به هم مسیج بدید و همدیگه رو تشویق کنید یا ترغیب کنید به بیشتر راه رفتن. هر روز می‌تونید مجموع قدم‌های هفت روز گذشته خودتون و دوستان‌تون رو توی اون لیست توی اپلیکیش موبایل ببینید و خودتون رو بسنجید که کجای کار قرار دارید و در پایان هر هفته براتون ایمیل میاد که اون هفته بین دوستانتون نفر چندم شدید و میانگین هر کدوم از اهدافی که تعیین کرده بودید توی هفته گذشته به چه مقدار بوده. خوبیش هم اینکه که اهداف اصلی روزانه هستند. مثلن اگر که ست کرده باشید روزی ۱۰ هزار قدم میخواین راه برید راس ساعت دوازده شب روز جدید شروع می‌شه و قدم‌هاتون می‌شه صفر و روز قبل می‌ره توی آرشیو و به قول معروف روز از نو و روزی از نو چون می‌دونید که فردا هم باز باید به همون هدف ده هزار قدم در روز برسید. اینطوری هر روز انگیزه دارید. بازم می‌گم که این دستگاه‌ها خودشون خود به خود باعث لاغری و ورزشکار شدن نمی‌شن. اینا باعث می‌شن که انگیزه بگیرید و اطلاعات کاملی از وضعیت فعالیت روزانه و خورد و خوراک و میزان کالری که سوزوندید داشته باشید. در واقع این دستگاه‌ها کار چند تا اپلیکیشن رو به صورت اتوماتیک یک جا انجام می‌دن بدون اینکه شما بخواین کار خاصی کنید خودشون به صورت اتوماتیک اطلاعات رو با استفاده از بلوتوث سینک می‌کنن روی اپلیکیشن‌شون روی اسمارت فون ها. در واقعن دستگا‌ه‌های همه منظوره هستند.
خلاصه اینطوری بود که من به جرگه ورزشکاران وارد شدم. هم توی رودروایسی خودم که همیشه بتونم به هدف‌های روزانه‌ای که ست کرده بودم برسم و هم توی رقابت با دوستم که می‌دونستم یکی از اهدافش برای اینکه کادوی تولد این دستگاه رو بهم داده نه تنها علاقه‌مند کردن من به ورزش بوده بلکه می‌خواسته برای خودش هم رقیب داشته باشه اونجا که خودشم بیشتر انگیزه بگیره. در نتیجه واقعن اگر که روزی تنبلی کرده بودم و مثلن بیشتر از ۵ هزار قدم راه نرفته بودم تمام تلاشم رو می‌کردم تا قبل از ساعت ۱۲ شب به هر ضرب و زوری هم که شده برم راه برم تا به هدفم برسم. اون اوایل هدف هام کم بودن. مثلن ست کرده بودم روی روزی ۱۰ هزار قدم، سی دقیقه اکتیو، سه مایل مسافت و سوزوندن ۱۸۰۰ کالری در روز. که به مرور زمان بیشتر و بیشتر کردم که الان هدف هام روزی ۱۵ هزار قدم، ۶۰ دقیقه اکتیو بودن، ۶ مایل مسافت و سوزوندن ۲۲۰۰ کالری در روزه. اینم در نظر بگیرید که بدن حتی اگر که خواب هم باشید برای اینکه بتونه فانکشن کنه و ادامه حیات بده برای قلب و مغز و باقی اورگان‌ها داره کالری می‌سوزونه و این دستگاه به صورت تقریبی اونا رو هم اندازه می‌گیره (بر اساس وزن و قد و جنسیت و سن) که در پایان روز به طور تقریبن دقیقی می‌تونید از میزان کالری که سوزوندید باخبر بشید).
اپلیکیشنی که روی اسمارت فون هم نصب می‌شه خیلی یوزر فرندلی و شسته رفته هست و کار کردن باهاش خیلی ساده‌ست. یکم اولش ممکنه نیاز باشه سر و کله بزنید باهاش که توی ستینگ هاش سر از همه کاراش در بیارید. علاوه بر اپلیکیشن موبایل می‌تونید توی خود وب سایت‌ش بعد از اینکه اکانت ساختید (این اکانت رو همون اول کار باید بسازید) و لاگین کردید می‌تونید آمار و اطلاعاتتون رو توی کامپیوتر و یا لپ‌تاپ‌تون هم ببینید.
خلاصه من از راه رفتن شروع کردم و هدفم فقط رسیدن به گول‌های روزانه‌ام بود و رقابت با دوستم و دادن انگیزه به اون. هنوزم با زور جرثقیل و گفتن بد و بی‌راه به خودم و هزار تا غر و بهونه می‌رفتم که ورزش کنم. اما کم کم بدنم آماده شد و خوشم اومد اما هنوز جرات ورزش سنگین‌تر رو نداشتم. بعد شروع کردم به تند تر پیاده‌روی کردن. بعد به خودم قوت قلب دادم که بدوم. از یک دقیقه دویدن شروع کردم. به این صورت که ۵ دقیقه راه می‌رفتم و یک دقیقه می‌دویدم دوباره ۵ دقیقه راه می‌رفتم. بعد این یک دقیقه شد دو دقیقه. بعد شد ۵ دقیقه. بعد همینطور نسبت دویدن به راه رفتنم بیشتر شد تا الان که به راحتی می‌تونم چهل دقیقه با سرعت ۴ مایل در ساعت بدوم. هنوزم ورزش دیگه‌ای نمی‌کنم. تازگی‌ها شروع کردم به پیلاتس رفتن که خوشم اومده و فکر می‌کنم که ادامه‌اش بدم. وزنه هنوز نمی‌زنم با اینکه می‌دونم بدنم نیاز داره. فقط خواستم بگم که هیکل من الان با ورزشی که طی هشت ماه گذشته کردم از زمین تا آسمون با هیلکم روی همین وزن پارسال که فقط با رژیم کاهش وزن داشتم فرق می‌کنه!
اگر که خارج از ایران زندگی می‌کنید این دستگاه رو فروشگاه‌های اپل می‌فروشن یا اگر که امریکا هستید می‌تونید از خود وب‌سایتشون اوردر بدید که خب بای پول پستش رو هم بدید. می‌دونم یه سری از دوستام این دستگاه رو از دوبی از فروشگاه ویرجین خریدن. بازم توی اینترنت تحقیق کنید که چطور و از کجا می‌تونید تهیه‌اش کنید. اگر هم که الان امکان تهیه‌اش رو ندارید یه وقت فکر نکنید عقب افتادید و بی‌انگیزه بشید! ورزش رو شروع کنید! این فقط یه بهانه است. اگر هم آدمی هستید که می‌دونید با این چیزا به صورت موقتی انگیزه می‌گیرید پول‌تون رو حرومش نکنید. واسه من جواب داد چون من روحیه رقابت دارم و معمولن وقتی حرف سر رقابت باشه متمرکز تر و با انگیزه‌تر می‌شم. اونم نه رقابت با خودم به تنهایی. بلکه رقابت با بقیه بهم انگیزه می‌ده که خب لزومن همه اینطور نیستن و توی این پست هم من فقط از تجربه خودم صحبت کردم و تصمیم‌گیری با خودتونه. مهم اینه که ورزش رو وارد زندگی روزمره‌تون کنید و ازش لذت ببرید و از دیدن نتیجه‌اش در آینده نزدیک خوشحال بشید و راضی. حرف سر تغییر لایف استایله نه برای یه دوره محدود.
https://www.fitbit.com/store
دو تا مدل غیر مچ‌بندی هم داره که باید دستگاه رو بذارید توی جیب‌تون که خیلی کاربردی نیستن چون معمولن توی جیب شلوار قبلی جا می‌مونن و یا سر از ماشین لباس‌شویی در میارن! (مدلی که من پیشنهاد می‌دم اسمش فلکس هست) Flex
اینم مدل رقیب دستگاهی که من استفاده می‌کنم به اسم جابون.
https://jawbone.com/up
یه سری اسمارت واچ  Smart Watch هم هستن که هم ساعتن هم این کارایی که این دستگاه‌ها رو انجام می‌دن رو اندازه می‌گیرن و کامل‌ترن که من دقیقن اسم برندش رو نمی‌دونم.
ظاهرن نایک هم یه اپلیکیشن این مدلی داره که نمی‌دونم اونم دستگاه داره یا اینکه همیشه باید موبایلتون دست‌تون باشه.
خلاصه شماها هم لطفن اگر از این دستگاه‌ها استفاده می‌کنید تجریبات‌تون رو توی کامنت ها بنویسد لطفن.
در مورد ریزش مو و لاغری صورت و مکمل‌های ویتامینی و این‌جور سوالات مشابه هم باور بفرمایید من اطلاعی ندارم. یا اینترنت رو سرچ کنید یا با دکتر تغذیه مشورت کنید. ریزش مو به هر حال توی تمام رژیم ها وجود داره ولی خوبیش اینه که بعد از یه مدت که بدن به رژیم غذایی جدیدش عادت کرد ریزش مو هم ثابت می‌شه. صورت هم خب معلومه که لاغر می‌شه. رژیم و کاهش وزن به هر حال یه سری نتایج غیر دلخواه هم باهاش میاد. خودتون باید ببینید که آیا ارزشش رو داره یا نه. به قولی نمیشه هم خر رو خواست هم خرما رو. من خودم اطلاعی از روش یا روش‌هایی که (اگر که واقعن وجود داشته باشن) برای لاغر نشدن صورت سراغ نداشتم. واسه ریزش مو هم می‌گن به خوردن برنج یا نخوردنش ربط داره. نمی دونم چقدر واقعیت داره اما پس تکلیف ملیت‌هایی که توی سبد روزانه‌ مواد غذایی‌شون برنج نیست چی می‌شه؟ اونا یعنی موهاشون همیشه داره می‌ریزه؟ شاید من اشتباه کنم اما بازم فکر می‌کنم این ریزش مو مقطعی خواهد بود و یه جایی استاپ خواهد کرد. بازم تاکید می‌کنم ممکنه حرف‌های من اصلن جنبه علمی نداشته باشن پس به جای سوال کردن از من خودتون دنبال جواب بهتر از متخصص باشید. 

یه خواهش دیگه اینکه لطفن اگر که توی اینستاگرام می‌خواین سوالی بپرسید اولش رو با کلمه “بچه‌ها کسی می‌دونه که ….. ادامه سوال‌تون) شروع کنید که هم من فکر نکنم موظفم که به همه سوال‌هایی که احتمالن جواب خیلی‌هاش رو نمی‌دونم پاسخگو باشم و هم اینکه بقیه دوستان اینطوری به خودشون بتونن اجازه بدن که اگر جواب سوال شما رو می‌دونن یا تجربه مشترکی دارن جوابگو باشن. بازم لطفن قبلش خودتون همه تلاش‌تون رو برای پیدا کردن جواب‌تون انجام داده باشید و اگر که واقعن جوابی براش پیدا نکردید بپرسید. این عادت راحت‌طلبی رو بذارید کنار لطفن 

تجربیات هدیه - قسمت اول - ورزش

اپلیکیشن MiCoach
دویدن همیشه برای من غول گنده‌ی مرحله‌ی آخر بوده. به خاطر چاقی و اضافه‌وزنی که برمی‌گرده به دوران کودکی، هیچ‌وقت فکرش رو هم نمی‌کردم که یه روزی بتونم بدوم. یه آرزو داشتم که بیشتر برام خیال بود: این که بتونم توی ماراتن شرکت کنم؛ یا حداقل توان شرکت در ماراتن رو داشته باشم. ولی هیچ وقت حتی یک‌ذره هم امیدوار نبودم که این آرزو، شدنی باشه.
ماجرای رژیم گرفتن پریسا و من خیلی شبیه همه. منم از بچگی چاق بودم و توی بدترین وضعیت، با قد 155، وزنم رسیده بود به 80 کیلو. یه دوره‌هایی با رژیم‌های من‌درآوردی وزنم رو کم کردم و نهایتاً رسوندم به 59-60 و راضی و خوشحال، فکر نمی‌کردم پایین‌تر از این هم بشه. بعد از ازدواج و سر کار رفتن، وزنم دوباره رفت بالا و رسید به حدود 79. این جریان حدوداً مال چهار تا پنج سال پیشه. از همون موقع رژیم کالری‌شماری رو دست و پا شکسته شروع کردم و طی این سال‌ها، کم‌کم وزنم رو آوردم پایین و رسوندم به 53. توی یه بازه‌های زمانی طولانی هم به دلیل فشار کاری و یک سری مسائل دیگه، وزنم رو یه جاهایی ثابت نگه داشتم که خیلی هم به خودم فشار نیارم و روند کاهش وزنم سریع نباشه. این کار اتفاقاً خیلی بهم کمک کرد که بتونم راحت‌تر عادت کنم که وزنم پایین‌تره، نیاز بدنم به غذا کم‌تره و می‌تونم یواش یواش برستم به وزن دل‌خواه.
ورزش من تا مدت‌ها محدود می‌شد به پیاده‌روی. خیلی کم‌تر خارج از خونه، و بیشتر از همه روی تردمیل. یک وقت‌هایی با ترس و لرز، روی تردمیل یکی دو دقیقه هم می‌دویدم و سریع برمی‌گشتم به حالت راه رفتن و بهانه می‌آوردم نفس ندارم. اون موقع حدود 67 کیلو بودم و دویدن هنوز برام یه آرزو بود.
مای‌کوچ، رو برادرم بهم معرفی کرد: اپلیکیشن دوی شرکت آدیداس. کارش چطوره؟ راحت و بی‌دردسر.
اپلیکیشن رو نصب می‌کنین، می‌رین توی سایت http://micoach.adidas.com ثبت‌نام می‌کنید، و توی مرحله‌ی بعدی برنامه‌ی ورزش‌تون رو مشخص می‌کنین.
من با برنامه‌ی کاهش وزن شروع کردم. با توجه به این که بیشتر از یکی دو دقیقه نمی‌تونستم بدوم، برنامه‌های روزهای اول خیلی کوتاه و سبک بود. دویدن با مای کوچ چندتا سرعت داره، سرعت آبی، راه رفتن معمولیه. سبز، جاگینه، یعنی دویدن آرومی که توش می‌تونی راحت حرف بزنی و به نفس‌نفس نیفتی. توی سرعت زرد هنوز می‌تونی حرف بزنی، ولی به نفس‌نفس می‌افتی و قرمز هم دویدنیه که تو رو حسابی از نفس می‌اندازه و نمی‌تونی حرف بزنی. اگه روی تردمیل نمی‌دوین، می‌تونین جی‌پی‌اس موبایل‌تون رو روشن کنین و برنامه‌ی دوازده دقیقه‌ای Assessment workout رو شروع کنید تا خودش براتون سرعت رو محاسبه کنه. من چون روی تردمیل می‌دوم، هیچ آرشیوی از سرعت دویدن و مسافت طی شده ندارم، فقط کالری‌ای که تردمیل بهم می‌گه سوزونده‌ام رو توی یه اپلیکیشن دیگه وارد می‌کنم که عصای دستم توی غذا خوردن و کالری‌شماریه. اسمش هست Noom و کارش آرشیو کردن کالری روزانه است، چه غذایی که خوردید، چه کالری‌ای که سوزوندید. چیز ساده‌ائیه و کار باهاش هم آسونه. مثل اپلیکیشنی که پریسا معرفی کرده، وزن و قد رو وارد می‌کنید و کالری روزانه‌تون رو محاسبه می‌کنه و براتون نمودار تغییر وزنی می‌کشه، قدم‌هاتون در طول روز رو می‌شماره و این‌جور کارها. البته فرقی که داره اینه که کالری روزانه‌تون رو اجازه نمی‌ده کم‌تر از 1200 در نظر بگیرید.
سخت‌ترین کاری که با مای کوچ دارید، اینه که طبق برنامه‌ریزی‌تون عمل کنید. من چون تنها بودم و برخلاف پریسا، اصلاً عضو فروم و گروه ورزشی نشده‌ام توی این چند وقت، خیلی وقت‌ها پیش می‌اومد که برنامه‌ام رو عقب و جلو بندازم، اما هر چقدر که پیش رفتم، دیدن تاثیری که داشت، این‌قدر من رو به هیجان می‌آورد که پای‌بند بودن به برنامه راحت‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌شد. وقتی شروع کردم، فقط دو دقیقه می‌تونستم بدوم، آخر برنامه‌ی ماه پیش‌ام یک ساعت دویدم و برنامه‌ی جدیدم، تمرین برای نیمه‌ماراتنه.
می‌دونم که آدیداس یک سری لوازم دیگه هم تحت برند مای کوچ زده که فروشگاه‌های ایران هم دارن اما هیچ وقت دقت نکرده‌ام که چی هستن و قیمتشون چقدره. برای من که استفاده از همین اپ کفایت می‌کرد.
اپلیکیشن نایکی
اپلیکیشن Nike Training Club یا NTC، مجموعه‌ای از ورزش‌های خوب و مفیده که توی دسته‌بندی‌های مختلف، بین پانزده تا چهل و پنج دقیقه برنامه‌ی ورزشی همراه با ویدیو داره. چهار کتگوری Get Lean، Get Toned، Get Strong و Get Focused داره که از اسم‌شون مشخصه هر کدوم برای چه کاریه. هر کدوم از این کتگوری‌ها هم سه سطح از مبتدی تا پیشرفته دارن. این دسته‌بندی بهتون کمک می‌کنه تا طبق نیاز و توانایی خودتون، یکی از برنامه‌ها رو انتخاب کنید و حرکاتش رو انجام بدید.
با اجرای هر کدوم از این برنامه‌ها، ثانیه‌شمار سیستم هم شروع به کار می‌کنه. حرکت‌ها و مدت‌زمان انجام‌شون بهتون گفته می‌شه و می‌تونید همون‌جا ویدیوی اجرای حرکت رو هم ببینید. اصلاً تماشای اندام قشنگ ورزشکارهای نایکی هم خودش یه انگیزه‌ی اضافه برای ورزش کردن و داشتن اندام سالم و خوش‌ترکیبه.
ورزش‌هایی که انجام می‌دید توی سیستم ثبت می‌شه و توی بازه‌های زمانی خاص، بهتون جایزه هم داده می‌شه. مثلاً اولین جایزه دستور یک سری اسموتی خوشمزه و مفیده.
توی ورزش‌ها، گاهی از دمبل استفاده می‌شه و گاهی از توپ که اگر نداشتید هم می‌تونید با جایگزین‌های خونگی (مثلاً بطری آب‌معدنی کوچیک که با خاک پر کردید) کارتون رو راه بندازید.
تنها نکته‌ی منفی این اپ از نظر من، اینه که مربی بالای سرتون نایستاده تا حرکات‌تون رو چک کنه و اگر اشتباه انجام می‌دید، بهتون تذکر بده. اما خب، راستش از خیلی از مربی‌های بدنسازی که من دیده‌ام، حرفه‌ای‌تر کار می‌کنه.
توصیه‌های من:
- توی این برنامه‌ها مستقیماً ماهیچه‌ها درگیر می‌شن. ماهیچه هم چیزی نیست که بشه هفت روز هفته ازش کار کشید. بنابراین یادتون نره که حداقل یک روز در هفته به خودتون استراحت بدید. بهتره برای باقی روزها هم برنامه‌ی متنوع داشته باشید. یک روز روی شکم کار کنید، یک روز با برنامه‌ی چربی‌سوزی، یک روز برید سراغ چربی‌های باسن و به همین صورت.
- آمادگی ذهنی و جسمی برای شروع این برنامه خیلی مهمه. روزهای اول به احتمال خیلی زیاد بدن درد می‌گیرید. من وقتی کار با این اپلیکیشن رو شروع کردم، برنامه‌ی دوی مرتب و منظم داشتم و فکر می‌کردم آمادگی‌ام خوبه. با این حال چند روز اول، هر کاری، حتی نشستن یا درازکشیدن عذاب‌آور بود برام! بدونید که طبیعیه و پروسه‌ائیه که طی می‌شه و بعدش می‌تونید با خیال راحت ورزش کنید.
- حجم خود اپلیکیشن پایینه، اما بعد از اولین بار اجرا، ازتون می‌خواد ویدیوهای آموزشی حرکات رو دانلود کنید که حجمشون زیاده و احتیاج به اینترنت پرسرعت داره.